ورود دخترم
به نام آفریننده انسان سلام دخترم خوبی نفسم روز پنج شنبه ساعت ۸ احساس کردم جانی دوباره گرفتم،احساس کردم تمام دلتنگیهام مرا رها کردند. من فدای اون چهره مهربانت بشم که وقتی دیدمت با تمام وجودم دوست داشتم فریاد بزنم اولش کمی غریبی کردی ولی بعدش به من اجازه دادی بودنت را احساس کنم ای جان بعضی وقتها می ترسم احساسم را بیان کنم .ترس از اینکه نتوانم بزرگی و زیبایی احساسم را آنچه که هست بیان کنم. بزرگ شدی دخترم و کمی هم لاغر توی این چند روز کلی با هم بازی کردیم و من استخر توپ شما را آماده کردم و شما هم بازی کردن درون استخر توپ را دوست داری هنوز توی راه رفتن تنبلی می کنی. برای ایست...
نویسنده :
اهورا
8:20